میلتون دایموند، متخصص جنسی و مدافع نوزادان اینترسکس، در 90 سالگی درگذشت



کنفرانس های آکادمیک معمولاً اموری کم اهمیت هستند، اما سمپوزیوم بین المللی هویت جنسیتی در سال 1973 که در دوبرونیک، یوگسلاوی برگزار شد، استثنا بود. همه چیز آرام بود تا اینکه یک روانشناس ظاهر شد جان پری ایستاد و فریاد زد: “میکی دایموند، از تو متنفرم!”

میلتون دایموند، یک سکسولوژیست که از کودکی میکی را دوست داشت، آن طرف اتاق نشست. دکتر مانی و دکتر دایموند رقبای سرسختی بودند: دکتر مانی، محقق ملی در دانشگاه جانز هاپکینز، مدت‌ها استدلال کرده بود که هویت جنسی و جنسیتی در بدو تولد خنثی بوده و اساساً توسط محیط کودک شکل می‌گیرد.

دکتر دایموند، که تازه کار خود را در دانشگاه هاوایی آغاز کرده بود، به شدت مخالف بود و این را بارها گفته بود – از جمله در نقدی که در سال 1965 به طور گسترده از کار دکتر مانی خوانده شد. او به ویژه به توصیه دکتر مانی مبنی بر اینکه نوزادان بین جنسیتی برای «تصحیح» اندام تناسلی خود جراحی کنند، مخالفت کرد.

دکتر مانی با عجله به سمت دکتر دایموند رفت و به صورت او برخورد کرد و شدیداً اصرار داشت که حق با اوست.

دکتر دایموند فقط پاسخ داد: “داده ها وجود ندارد.”

در یک نقطه، شاهدان گزارش دادند که دکتر مانی با مشت به دکتر دایموند زد، اگرچه دکتر دایموند بعداً گفت که آن را به یاد نمی آورد.

این حادثه که توسط روزنامه‌نگار جان کولاپینتو در مجله رولینگ استون و در کتاب بعدی گزارش شده است،همانطور که طبیعت او را ساخت: پسری که به عنوان یک دختر بزرگ شد” (2000)، به دلیل اعلامیه اخیر دکتر مانی بسیار داغ شد.

او با کودکی کار می کرد که در سال 1965، پس از اینکه آلت تناسلی او در حین ختنه آسیب جبران ناپذیری دید، تحت عمل جراحی بیشتری قرار گرفت تا اندام تناسلی مردانه او برداشته شود. دکتر مونی گفت خوشبختانه کودک به عنوان یک دختر بزرگ می شود و تمام ویژگی های معمول فیزیکی و عاطفی یک نوجوان را به خود می گیرد.

اگرچه این کودک بین‌جنسی به دنیا نیامده است، دکتر مانی گفت که این مورد ثابت می‌کند که جنسیت و هویت جنسی قابل انعطاف هستند و کودکان بین‌جنسی باید واقعاً تحت عمل جراحی قرار گیرند.

دکتر مانی و یکی از همکارانش، Anke A. Erhardt که اکنون محققی در این زمینه است، یافته های خود را در سال 1972 در کتابی به نام مرد و زن، پسر و دختر ارائه کردند. روزنامه نگار جیمز لینکلن کالیر، در نیویورک تایمز می نویسدآن را «مهم‌ترین جلد در علوم اجتماعی از زمان گزارش‌های کینزی» خواند.

اما دکتر دایموند قانع نشد و این را گفت، موضعی که دکتر مانی را در دوبرونیک برافروخت. وی با بیان اینکه مطالعه موردی قطعی نیست، گفت: این کودک که در زمان انتشار کتاب حدود 7 سال داشت، حتی به سن بلوغ هم نرسیده بود.

در اوایل دهه 1990 بود که دکتر دایموند توانست مکان کودک و روانپزشکی که آنها را درمان کرده بود، اچ کیث زیگموندسون، پیدا کند.

آنچه او پیدا کرد تمام ادعاهای دکتر مانی را از بین برد.

این کودک که از بروس ریمر به دنیا آمد اما بعداً به عنوان برندا بزرگ شد، علیه تربیت توهین آمیز، پاره کردن لباس ها و تهدید به خودکشی شورش کرده بود. در 14 سالگی، والدین کودک موافقت کردند که درمان هورمونی را متوقف کنند و به او اجازه دهند به عنوان یک پسر زندگی کند – اکنون با نام دیگری، دیوید.

بدتر از آن، دکتر دایموند دریافت که دکتر مانی، که هر سال با دیوید و برادر دوقلویش ملاقات می‌کرد، از کودکان سوء استفاده می‌کرد و آنها را مجبور می‌کرد تا فعالیت جنسی جعلی داشته باشند و در صورت امتناع بر سر آنها فریاد بزنند. (دکتر مانی این اتهامات را رد کرد).

یافته های دکتر دایموند، که او و دکتر زیگموندسون در سال 1997 منتشر کردندنه تنها پرونده دکتر مانی، بلکه نحوه برخورد جامعه پزشکی با نوزادان اینترسکس را بازنویسی کرد.

تحت تأثیر دکتر مانی، مدتهاست که برای پزشکان رابطه جنسی با نوزادی با اندام تناسلی مبهم انجام شده است. دکتر دایموند برعکس استدلال می‌کند: هویت را نمی‌توان اجباری کرد، افراد بین‌جنسی سزاوار جایگاهی در طیف تمایلات جنسی انسان‌ها هستند و تصمیم‌گیری برای ایجاد تغییرات در بدن آنها باید به خود فرد واگذار شود.

دکتر دایموند رابطه خود را با دیوید حفظ می کند که در نهایت ازدواج کرده و فرزندان همسرش را به فرزندی قبول می کند. او در سال 2004 خودکشی کرد.

به گفته Beau Laurent، بنیانگذار و مدیر اجرایی سابق انجمن اینترسکس آمریکای شمالی، امروزه در حالی که بسیاری از پزشکان از توصیه های دکتر دایموند پیروی می کنند، پزشکان دیگر و بسیاری از والدین هنوز جراحی نوزادان را انتخاب می کنند.

دکتر دایموند در سال 1980 به بی‌بی‌سی گفت: «شاید ما واقعاً باید در نظر بگیریم که ما بی‌طرف به این جهان نمی‌رسیم. که ما با درجه ای از مردانگی و زنانگی به این دنیا می آییم که از هر چیزی که جامعه بخواهد در آن بگذارد، فراتر خواهد رفت.

دکتر دایموند در 20 مارس در خانه خود در هونولولو درگذشت. او 90 ساله بود. همسرش کنستانس برینتون-دیاموند مرگ را تایید کرد.

میلتون دایموند در 6 مارس 1934 در برانکس در خانواده هارون و جنی (آربر) دایموند، مهاجران یهودی از اوکراین به دنیا آمد. آنها فروشگاه های مواد غذایی در محله داشتند و خانواده اغلب نقل مکان می کردند. او بخشی از دوران کودکی خود را در یک محله ایرلندی گذراند، جایی که برخی از کودکانی که قبلاً هرگز میلتون را ندیده بودند، او را با نام آشناتری، میکی صدا می زدند. گیر.

در سال 1955، میلتون اولین دانشجوی کالج شهر نیویورک بود که مدرک بیوفیزیک دریافت کرد. پس از سه سال خدمت در ارتش ایالات متحده، او به دانشگاه کانزاس رفت و در سال 1962 با نوشتن پایان نامه ای در مورد اثرات تستوسترون در رحم، دکترای آناتومی و روانشناسی گرفت.

او به همراه همسرش دارای چهار فرزند از ازدواج اولش به نام های هندا، آیرین، سارا و لیا دایموند هستند. سه فرزند ناتنی، مایا جیمز تیدول، کریستینا برینتون و اندرو برینتون. و 14 نوه

دکتر دایموند چندین سال در دانشگاه لوئیزویل تدریس کرد، سپس در سال 1967 به دانشگاه هاوایی نقل مکان کرد تا به هیئت علمی موسس دانشکده پزشکی جدید بپیوندد. در سال 2009 مقام افتخاری را دریافت کرد.

پس از انتشار مقاله خود در سال 1997 در مورد کار دکتر مونی، دکتر دایموند چندین سال را صرف ایجاد دستورالعمل هایی برای مراقبت از افراد بین جنسیت کرد. او همچنین این ایده را که اینترسکس یک اختلال است به چالش کشید و از پذیرش آن به عنوان بخشی طبیعی از تمایلات جنسی انسان حمایت کرد.

او دوست داشت بگوید طبیعت تنوع را دوست دارد.



Source link